به نام رب جلیل
سلام
خوب مدرسه ی ما نامش اقبال است و امروز هم به همین مناسبت
جستجویی در لغت نامه معین انجام دادم که معنای لغوی آ ن را به دست می داد.
همان معنای بخت و شانس و طالع.
اما ما یک اقبال دیگری هم داریم که لاهوریش می نامند .
اتفاقا چندی پیش یاد روز او بود.
بنابر این با آرزوی خوش اقبالی شما ،اندکی هم از او در ادامه می آوریم:
ادامه ی مطلب را ببینید و این پیوند را .
علامه محمد اقبال لاهوری
محمد اقبال لاهوری، یا علامه اقبال (به هندی: ??????? ??????، به اردو: سر علامہ محمد اقبال) (3 ذیقعده? 1294/9 نوامبر 1877 تا 21 آوریل 1938)، شاعر، فیلسوف، سیاستمدار و متفکر مسلمان هندی بود، که اشعار زیادی نیز به زبان فارسی و اردو سروده است. اقبال نخستین کسی بود که ایدهء یک کشور مستقل را برای مسلمانان هند مطرح کرد که در نهایت منجر به ایجاد کشور پاکستان شد. اقبال در این کشور به طور رسمی «شاعر ملی» خوانده میشود
(صفح? 9 The Sayings of Rumi and Iqbal)
زندگی
اقبال در سیالکوت، که امروزه در استان پنجاب پاکستان واقع شده است، به دنیا آمد. نیاکان او از قبیله سپروی برهمنان کشمیر بودند و در سده هفدهم میلادی، حدود دوصد سال پیش از تولد او، اسلام آورده بودند. پدر او مسلمانی دیندار بود.[1] اقبال قرآن را در یکی از مساجد سیالکوت آموخت و دوران راهنمایی و دبیرستان خود را در اسکاچمشن کالج (Scoth Mission College) گذراند. تحصیلات او در رشته فلسفه در دانشگاه لاهور آغاز شد و مدرک کارشناسی ارشد فلسفه را در سال 1899م با رتبه اول از دانشگاه پنجاب دریافت کرد. وی پس از آن دانشگاه کمبریج و دانشگاه مونیخ مدرک دکترای خود را در رشتهی فلسفه گرفت.
آثار
ناله یتیم نخستین اثر اقبال بود و وی آن را در سال 1899م در جلسه سالیانه انجمن حمایتالاسلام در لاهور خواند. آثار اقبال به طور کلی عبارتند از[2]:
• علمالاقتصاد: نخستین کتاب درباره اقتصاد به زبان اردو، چاپ 1903م در لاهور.
• توسعه حکمت در ایران (سیر فلسفه در ایران)
• تاریخ هند
• اسرار خودی
• رموز بیخودی
• پیام مشرق
• بانگ درا
• زبور عجم
• جاویدنامه
• احیای فکر دینی در اسلام
• مثنوی مسافر
• بال جبرئیل
• ضرب کلیم
• ارمغان حجاز
• یادداشتهای پراکنده
فعالیتهای سیاسی
اقبال در دوران جنگ جهانی اول در جنبش خلیفه که جنبشی اسلامی بر ضد استعمار بریتانیا بود، عضویت داشت. وی با مولانا محمد علی و محمد علی جناح همکاری نزدیک داشت. وی در سال 1920م در مجلس ملی هندوستان حضور داشت اما از آنجا که گمان میکرد در این مجلس اکثریت با هندوها است پس از انتخابات 1926م وارد شورای قانونگذاری پنجاب شد که شورایی اسلامی بود و در لاهور قرار داشت. در این شورا وی از پیشنویس قانون اساسی که محمد علی جناح برای احقاق حقوق مسلمانان نوشته بود حمایت کرد. اقبال در 1930 به عنوان رئیس اتحادیه مسلمانان در الله آباد و سپس در 1932 در لاهور انتخاب شد.
چهرهی فرامرزی اقبال
اقبال همواره کوشیده است که مردم را آگاه کرده و از بند استعمار برهاند؛ از این رو نگاهی ژرف به کشورهای استعمارشدهی اسلامی پیرامون خود داشت و با نظر به ویژگیهای سیاسی آن زمان واندیشههای اسلامی، او پذیرش ویژهای پیدا کرد. دلیل دیگر چهرهی فرامرزی وی را میتوان در پیوستگی فرهنگی و تاریخی و مذهبی کشورش با برخی کشورهای همسایه مانند ایران و افغانستان دانست.
اقبال و ایران
اقبال یکی از نامور ترین و سرشناسترین شاعرپارسیگوی غیر ایرانی در ایران است که نظیر شاعر بزرگی همانند بیدل دهلوی پذیرش ویژهای در ایران یافتهاست.(این در حالی است که تفاوت شهرت بیدل در دیگر کشورها و ایران به اندازهای است که نمیتوان با هم سنجید.)از کل 12 هزار بیت شعری که توسط اقبال سروده شده است 7000 بیت آن فارسی است. شریعتی در جائی وی را ایرانی ترین خارجی و شیعه ترین سنی خطاب کرده است. تز دکترای وی مربوط به سیر حکمت در ایران بوده است و وی آرزو داشت تهران روزی جایگاه ژنو در اروپا را پیدا کند. شاید بنیادیترین دلیل شهرت اقبال در ایران چهرهی مذهبی او باشد چون بار نخست از سوی مذهبیها(مانند مطهری و شریعتی) شناسانده شد. هرچند که اقبال بیگمان دلبستگی فراوانی به ایران داشتهاست و برخی از ملیگرایان نیز آن را ستودهاند ولی بیشتر گمان میرود که اینان برای همسو کردن خود با دیگران این کار را کردهاند ودلیلهایی که برای ستودن اقبال آوردهاند چندان استوار نیست. مهمترین اقبال شناس ایرانی آقای دکتر ملکی است که بقول خودش ده هزار صفحه مطلب در مورد اقبال نوشته و منتشر کرده است. [3]
اقبال و افغانستان
اقبال افغانستان را سرمشقی برای مردم کشورش میدانست وکتاب پیام مشرق خود را نیز به امانالله خان پیشکش کرد. او پشتیبان جنبشهای فرهنگی افغانستان بوده است به گونهای که در شعرهای خود سید جمالالدین افغانی (بنیانگذار جنبشهای فرهنگی در افغانستان) را چنین ستوده است:
سید السادات مولانا جمال زنده از گفتار او سنگ و سفال
او نخستین دانشمندی است که هنگام راهاندازی دانشگاه کابل در سال 1933م به آنجا فراخوانده شد و از سویی دیگر وی گرایش فراوانی به افغانستان داشته تا جایی که اگر ناشناسی برخی از شعرهایش را بخواند شاید گمان کند که او یک افغان است. [4]
اقبال و مولوی
دلبستگی و وابستگی اقبال به مولانا را میشود از جنس همان عشق پرسوز و گدازی دانست که خود مولانا را به شمس او مجذوب کرده است:
به کام خود دگر آن کهنه می ریز که با جامش نیرزد ملک پرویز
ز اشعار جلالالدّین رومی
به دیوار حریم دل بیاویز
سراپا درد و سوز آشنائی وصال او زباندان جدائی
جمال عشق گیرد از نی او نصیبی از جلال کبریائی
بهروی من در دل بازکردند ز خاک من جهانی سازکردند
ز فیض او گرفتم اعتباری که با من ماه و انجم سازکردند
خودی تا گشت مهجور خدائی به فقر آموخت آداب گدائی
ز چشم مست رومی وامکردم
سروری از مقام کبریائی
در حالیکه در حوزه زبانی اردو از او به عنوان شاعری بزرگ یاد میشود ولی باور عمومی بر اینست که اشعار اردوی اقبال نسبت به آثار اولیه فارسی او ضعیف تر اند و الهامبخشی، نیرو و سبک لازم را دارا نیستند.[2]
پانویس
1. ↑ Pakistan Times (November 9, 2004)
2. ↑ رادفر، ابوالقاسم، گزیده اشعار فارسی اقبال لاهوری، تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، 1369خ، ص12-14.
3. ↑ گفتوگویی با محمدکاظم کاظمی دربارهی گمنامی بیدل دهلوی (asp) (سپتامبر 2006). دسترسی در تاریخ سپتامبر 2006م.
4. ↑ اقبال لاهوری و جریانهای علمی و اکادمیک افغانستان (asp) (سپتامبر 2006م). دسترسی در تاریخ سپتامبر 2006.
• ^ Naipaul, V. S.. Beyond Belief: Islamic Excursions Among the Converted Peoples, 250-52
• ^ Talib, Gurbachan Singh. Indian P.E.N., 6-9.